English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5675 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
tomboyish U مثل پسرها
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
Thus . this way. U اینطور
thus U اینطور
So that is how it goes . U که اینطور
so U اینطور
this way U اینطور
in such a way [manner] <adv.> U به اینطور
like this U اینطور
write this way U اینطور بنویسید
so-and-so U اینطور وانطور
so and so U اینطور وانطور
quite so U دقیقا اینطور
Please write it like this (this way). U اینطور بنویسید
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
like that U بدینگونه اینطور
It seems as if. . . . U اینطور به نظر میا ید که...
So it appears ( looks , seems ) that … U اینطور بنظر می آید که ...
This is generally like that. U به طور کلی اینطور است .
I suppose so, yes. U من اینطور حدس می زنم. بله.
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
Is that so ?You dont say. U چه میگه ( جدا"اینطور است )
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Looks that way, doesn't it? U اینطور به نظر می رسد نه؟ [اصطلاح روزمره]
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
It is in the nature of things. U این موضوع ذاتا اینطور است.
Enough is enough! <idiom> U بس کن دیگه!
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
wellŠwhat of it? U بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
C'mon! U بیا دیگه!
Come on! U بیا دیگه!
That's enough. U دیگه بس است.
still worse U دیگه بدتر
Next Saturday . This coming Saturday. U شنبه دیگه
To such an extent that… U تا حدی که دیگه ...
So much the better. U دیگه بهتر
It is obvious enough . Well of course . U خب معلومه دیگه
What is it now? U دیگه چه شده ؟
Do come! U خوب بیا دیگه!
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
I cant nor can anyone else . U نه من می توانم ونه کس دیگه
Go ahead! U انجام بدهید دیگه!
He went for good. U رفت و دیگه نیامد
Just go! U بریم [حرکت کن] دیگه!
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
Any fool knows that . U اینرا دیگه هرخری می داند
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
You are a fine one to talk . You of all people have a nerve to talk . U تو یکی دیگه حرف نزن !
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
now U حالا
forth U از حالا
seeing that U حالا که
till now U تا حالا
not yet <adv.> U نه تا حالا
His political beliefs are old hat now . U عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
I shall be back this day month . U درست یک ماه دیگه برمی گردم
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
How come we dont see you more pften? U چطور دیگه زیاد تورانمی بینم ؟
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
Please give the other foot . لنگه دیگه این کفش را بدهید.
I knocked off another 1000 tomans. U 1000 تومان دیگه از قیمت زدم
Where is the mate ( companion ) of this glove ? U لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
henceforth <adv.> U از حالا به بعد
henceforward <adv.> U از حالا به بعد
from now on <adv.> U از حالا به بعد
even now U حالا حتی
It is money down the drain (gone to blazes). U این دیگه پول دور ریختن است
These coins are very hard to come by . U این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
Enough already! [American E] U دیگه اینقدر حرف نزن! [اصطلاح روزمره]
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) . U این حرفها دیگه کهنه شده است
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
simply <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
just <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
My turn! U حالا نوبت منه!
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
Right now . U همین الان ( حالا)
Let us suppose ... U حالا فرض کنیم که ...
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
This jock that you told me is as old as Adams . U این لطیفه که گفتی خیلی دیگه کهنه است
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
The car is now in perfect running order . U اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
That's the end of that! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Please turn left now. U لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
It's all over now! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
He is like that. U او [مرد] حالا اینطوریه. [چکارش می شه کرد]
So that is what it is ! So I see! U آها پ؟ بگه ! ( حالا تازه می فهمم )
Supposing we do not succeedd, then waht? U حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
That's (just) the way it [life] goes. U زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
There has as yet been no confirmation. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
Enough already! [American E] U کافیه دیگه! [خسته شدم از این همه حرف] [اصطلاح روزمره]
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
We've never had it so good. <idiom> U وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
The party is over! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
ScriptX U هستند
they are all of one mind U هستند
plants indigenous to that soil U هستند
are U هستند
who are they? U انها کی هستند
there are numbers who U بسیاری هستند که
they are at loggerheads U هر دو سنگ یک من هستند
they are well matched U هم کفو هستند
analogues U ی از حالت آنالوگ هستند
such as are happy U انهایی که خوشبخت هستند
Such people are wicked . U اینگونه آدمها شر هستند
The roads are obstructed. U جاده ها مسدود هستند.
5, 7, 9 are odd numbers . U 5؟7؟9 اعداد فرد هستند
analogue U ی از حالت آنالوگ هستند
analog U ی از حالت آنالوگ هستند
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
Price are fixed here . U دراینجا قیمتها ثابت هستند
Take things as you find them. <proverb> U مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
the ins U انان که سر کا یا دارای متامی هستند
These football players are the pick of the bunch . U این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
X/OPEN U ول ایجاد سیستمهای باز هستند
They are at daggers drawn. They are bitter enemies. U بخون یکدیگه تشنه هستند
However difficult the circumstances [are] , ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
The two are rhyming words . U این دو لغت هم قافیه هستند
ring topology U در حلقه بهم وصل هستند
series U مداری که قط عات آن با هم سری هستند
numeric U که فقط حاوی اعداد هستند
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
dialectical materialism U اساسا اقتصادی یا مادی هستند .
This canary and its mate are in the same cage U این قناری وجفتش در یک قفس هستند
People are looking for new ideas. U مردم عقب فکرهای تازه هستند
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
anticlastic U [ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
mode U که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
the strangers in tehran U بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
the outer world U مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
What percentage of the people are literate? U چند درصد مردم با سواد هستند ؟
buffer U کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
capability U لیستی از اعمالی که قابل انجام هستند
modes U که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
downsize U که در آنها ایستگاههای کاری هوشمند هستند.
a further 50 are in prospect U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
regular guy <idiom> U شخص مهربانی که همه با دوست هستند
nut structure U ساختمانی که در ان خاکدانه ها کوچک و مکعبی هستند
arrays U آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
array U آرایهای که عناصرش حروف واعداد هستند
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
target audience U گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
finished U کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
outs and ins U انانی که سر کار دارای مقامی هستند
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
sig U علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
channels U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
sets U تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
channelled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
rotaglider U گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
clock U سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
forms U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
libraries U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
queen's ware U فروف لعابی انگلیسی که خامهای رنگ هستند
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
clocks U سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
set U تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
storage U مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
library U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
Where are the luggage trolleys? U چرخ دستی حمل بار کجا هستند؟
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
setting up U تمام حروفی که قابل نمایش یا چاپ هستند
the iron interest U کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
Where are the luggage trolleys? U چرخ دستی اسباب و اثاثیه کجا هستند؟
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1incentive
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1conscious
1Youths are strongly influenced by the media
1wife is life life is knife knife kill the life
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com